نه گنبد نه حرم

نه گنبد نه حرم نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارت‌نامهٔ این چهار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحه‌خوانی

میثم مؤمنی‌نژاد

نه گنبد نه حرم

نه گنبد نه حرم نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارت‌نامهٔ این چهار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحه‌خوانی

میثم مؤمنی‌نژاد

گل نرگس

گل نرگس
نمی‌دانیم چه شد این همه عطر نرگس را از یاد بردیم
شما دعایی کن، شاید به حرمت دعایت ماهم برگشتیم

اللهم عجل لولیک الفرج

گل نرگس

گل نرگس
نمی‌دانیم چه شد این همه عطر نرگس را از یاد بردیم
شما دعایی کن، شاید به حرمت دعایت ماهم برگشتیم

اللهم عجل لولیک الفرج

دستان گدایی

خدای من
در این ماهی که گذشت ، در تک تک ثانیه هایش دستان گدایی ام را به سویت گرفتم و آخرین ذخیره‌ات را طلب کردم
نیمه گمشده ام را، نه
تمام هستی ام را که سال هاست در هیاهوی دنیا گمش کردم ، از تو خواستم
بعد از یک ماه اطاعت و بندگی حالا تو و او را بیشتر در کنار خودم حس میکنم
رمضان من با رسیدن به این حقیقت فطر میشود

دستان گدایی

خدای من
در این ماهی که گذشت ، در تک تک ثانیه هایش دستان گدایی ام را به سویت گرفتم و آخرین ذخیره‌ات را طلب کردم
نیمه گمشده ام را، نه
تمام هستی ام را که سال هاست در هیاهوی دنیا گمش کردم ، از تو خواستم
بعد از یک ماه اطاعت و بندگی حالا تو و او را بیشتر در کنار خودم حس میکنم
رمضان من با رسیدن به این حقیقت فطر میشود

دستان گدایی

خدای من
در این ماهی که گذشت ، در تک تک ثانیه هایش دستان گدایی ام را به سویت گرفتم و آخرین ذخیره‌ات را طلب کردم
نیمه گمشده ام را، نه
تمام هستی ام را که سال هاست در هیاهوی دنیا گمش کردم ، از تو خواستم
بعد از یک ماه اطاعت و بندگی حالا تو و او را بیشتر در کنار خودم حس میکنم
رمضان من با رسیدن به این حقیقت فطر میشود

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

من هم همین را می‌خواهم

نام شما که می‌آید دلم می‌لرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانی‌ات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را می‌خواهم؛
می‌خواهم علی‌اکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم می‌مانم، دلم را می‌لرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبت‌به‌خیر شوم، شبیه خودت

ردای رسالت

دنیا تیره بود و پُرفریب، پرچم‌‌های گمراهی افراشته و نشانه‌های هدایت فرسوده، در دل‌ها ترس بود و در دست‌ها شمشیر
در چنین ‌روزگاری خداوند مردی را برانگیخت تا آبی باشد بر آتشِ شرک و جهل و خرافات… محمّد ردای رسالت پوشید تا با اسلام، حلاوت محبت پروردگار را به دنیا بچشاند و دین خدا را عالم‌گیر کند
رسالتی که با آخرین پیامبر خدا، محمّد، که درود خداوند بر او و خاندانش باد آغاز شد با آخرین حجّت خدا، قائم آل محمّد، به سرانجام خواهد رسید

عید بزرگ مبعث بر همه مسلمانان جهان مبارک باد

باز در کارم گره افتاد و مادر گفت که
حل مشکل روضۀ موسی‌بن‌جعفر می‌شود


محمدرضا نادعلیان

آیــــا شــــود کنــــار ضــــریح مطهــــرت
?یـک صـبحگاه جامعـه خـوانم بـه محضـرت

استاد سازگار

بزرگتر از حد تصور


بزرگتر از حد تصور
من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است! نمی توانم بگویم شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست! ما ایشان را نمی توانیم با هر تعبیری تعبیر کنیم، إلّا همین که “مهدی موعود” است؛ آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر

امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۸۲

وای بر من

انتظار منو آواره کرده
هجر یار تو دلم خونه کرده
صدای گریه ی حیران و دوری
دوباره غصه هجران و دوری
من و دل کندن از تو وای بر من
دوباره غصه ی حیران و دوری
همیشه تاب و تب در دل ندارم
به روی هم چو ماهت دل سپارم

وای بر من

انتظار منو آواره کرده
هجر یار تو دلم خونه کرده
صدای گریه ی حیران و دوری
دوباره غصه هجران و دوری
من و دل کندن از تو وای بر من
دوباره غصه ی حیران و دوری
همیشه تاب و تب در دل ندارم
به روی هم چو ماهت دل سپارم

وای بر من

انتظار منو آواره کرده
هجر یار تو دلم خونه کرده
صدای گریه ی حیران و دوری
دوباره غصه هجران و دوری
من و دل کندن از تو وای بر من
دوباره غصه ی حیران و دوری
همیشه تاب و تب در دل ندارم
به روی هم چو ماهت دل سپارم

تشنه

جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد

عبدالعظیم

«ری»، مُلکی که برای حکومتش مقابل امامشان ایستادند و به‌رویش تیغ کشیدند…حالا شش دُنگ سندش خورده به نام شما «شاه عبدالعظیم»…چیز کمی نیست که محضر چهار امام برسی و رضایت هر چهار امام را داشته باشی…
باید هم، نامت بر سر زبان‌ها باشد و ثواب زیارتت همانند زیارت حسین…ری که چیزی نیست، برای امام زمانت که خوب سربازی کنی، بهشت را هم به‌نامت می‌کنند

افسوس

افسوس می‌خورم که غایبم از انتظار تو
شرمنده بی سلام رد شده‌ام از کنار تو

افسوس

افسوس می‌خورم که غایبم از انتظار تو
شرمنده بی سلام رد شده‌ام از کنار تو

آقا سلام

آقا سلام! دل به تو دادم نمی‌بری؟
این جان منتظر به فدایت، نمی‌خری؟
لایق که نیستم! چه کنم؟ دارم آرزو
یا ایها العزيز! به من هم زنی سری

آقا سلام

آقا سلام! دل به تو دادم نمی‌بری؟
این جان منتظر به فدایت، نمی‌خری؟
لایق که نیستم! چه کنم؟ دارم آرزو
یا ایها العزيز! به من هم زنی سری

آقا سلام

آقا سلام! دل به تو دادم نمی‌بری؟
این جان منتظر به فدایت، نمی‌خری؟
لایق که نیستم! چه کنم؟ دارم آرزو
یا ایها العزيز! به من هم زنی سری

همسر شایسته طاها

تو همسر شایسته طاها هستی
ارزنده ترین عروس دنیا هستی
گر مادر یازده مسیحا زهراست
تو مادر مادر مسیحا هستی

سید هاشم وفایی

داغ عسکرى

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى
گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى
شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم
گشت دُرّ اشک مهدى، چلچراغ عسکرى

“محسن حافظى”

داغ عسکرى

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى
گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى
شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم
گشت دُرّ اشک مهدى، چلچراغ عسکرى

“محسن حافظى”

عید بیعت

عید بیعت، روزِ تذکر است که یادمان نرود آیا واقعاً بود و‌ نبود امام زمان را در زندگیمان حس می‌کنیم؟ اگر خودمان حس کردیم که فبها ولی اگر این اتفاق نیفتاد، چون جزء جامعه مومنین هستیم، خداوند ما را در همین دنیا دچار ابتلاعات می‌کند که بفهمید جز خدا و امام زمان، یاور دیگری نخواهیم داشت

میگما رفیق

میگما رفیق
اینکه برای روزایی مثل عید بیعت و نیمهٔ شعبان‌ کلی خرج می‌کنی‌، خیلی خوبه؛ ولی اگه کارات، تیپ‌وقیافت، رفتارت و خلاصه تو یک کلام «اگه زندگیت امام‌ زمانی نباشه، دنیادنیا هم که هزینه کنی درسته که بی‌جواب نمی‌مونه اما فایده‌ای نداره. یادت باشه امام‌زمان اسب و شمشیرِ ما رو لازم نداره، خودت رو می‌خواد، خودِ خودتو…»