
بیتو من در بیهودگیام
اللهم عجل لولیک الفرج
بیتو بیفایده و بیهیجان است جهان
مثل یک پنجره که منظرهاش دیوار است
اللهم عجل لولیک الفرج
صبح علی الطلوع گِدا بر تو می گذشت
نزدیک ظهر بود که عالیجناب شد
اللهم عجل لولیک الفرج
نام شما که میآید دلم میلرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانیات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را میخواهم؛
میخواهم علیاکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم میمانم، دلم را میلرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبتبهخیر شوم، شبیه خودت
نام شما که میآید دلم میلرزد؛ نه از شنیدن نامت که از رسم و مَرامت
چه شجاعتی! چه بصیرتی! چه ایثارگرانه خود و جوانیات را فدای ولی زمانت کردی
من هم همین را میخواهم؛
میخواهم علیاکبرِ امامم باشم
اینکه چقدر و تا کجا پای این حرفم میمانم، دلم را میلرزاند
خودت دستم را بگیر تا من هم عاقبتبهخیر شوم، شبیه خودت
بیشک خدا سرشته تو را از گِل حسین
سقای بافضیلت و دریادل حسین
یوسف رحیمی
هوا را نبین که باران نمیزند
من را ببین که باغ دلم را سرما زده است
چه مسئله ی زمستانی و سردی است این نیامدنت
گفتم که دلا عاشق اویی گویی
اندر طلبش پی زده ای در کویی
گفتا چه بگویم که نیم قابل وصل
ورنه نبود فاصله حتی مویی
علی دمیرچی
نمی گویم کجا در ناکجایی
بگو جانا، بگو جانا، کجایی
شب و روز از دل سرگشته پرسم
تو ای پیدای ناپیدا کجایی
یا صاحب الزمان(عج)
انتظار منو آواره کرده
هجر یار تو دلم خونه کرده
صدای گریه ی حیران و دوری
دوباره غصه هجران و دوری
من و دل کندن از تو وای بر من
دوباره غصه ی حیران و دوری
همیشه تاب و تب در دل ندارم
به روی هم چو ماهت دل سپارم
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
تقدیر برگ های زرد همیشه افتادن است
اما، با تو میشود در پاییز شکوفه داد
تو بیا! دیده آلوده پس از دیدنِ تو
عاشقانه به سر راهِ تو، تر خواهد شد
تقدیر برگ های زرد همیشه افتادن است
اما، با تو میشود در پاییز شکوفه داد
بی وجود تـو بشر بی سر و سامان میشد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان میشد
بی وجود تـو کجا در همه امتها
نام این قوم مزین بـه مسلمان می شد
آقا سلام! دل به تو دادم نمیبری؟
این جان منتظر به فدایت، نمیخری؟
لایق که نیستم! چه کنم؟ دارم آرزو
یا ایها العزيز! به من هم زنی سری
تو همسر شایسته طاها هستی
ارزنده ترین عروس دنیا هستی
گر مادر یازده مسیحا زهراست
تو مادر مادر مسیحا هستی
سید هاشم وفایی
الإمام الرضا عليه السلام
الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ
وَالأَخُ الشَّقيقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ
امام همدمی است رفيق و پدری است مهربان؛
و برادری است همسان و
مادری است نيكوكار به فرزند كوچكش
یا مَن یَهدی وَ لا یُهدیٰ
ای آنکھ هدایت میکنی
و هدایت نمیشوی
راه گم کردهایم هدایتمان میکنی ؟
ِأَبِی أَنْت وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ أُسْرَتِی
یَا صَاحِبَ الزَّمَان (عَجَّلَ الله تَعَالی فَرَجکَ الشَّریف)
پدر و مادرم، اهل و عيالم، مال و ثروتم، قوم و قبيله و خاندانم همه
و همه فدایت باد یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجک الشریف)
یکی ازجمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
ای دو چشمت سبب و علتِ پیدایش صُبح
دیده بگشا که جھان منتظرِ آغـاز است
اللهم ارنی الطلعه الرشیده
خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند
و آن پيشانى نورانى پسنديده را
به صحرا بنگرم صحرات بینم
به دریا بنگرم دریات بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنات بینم
دير شد،
بازآ
که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته گل هایی که از شوق تو
در دل بسته ام
بهار از پشت چشمان تو ظاهر میشود روزی
زمین با ماه تابانت، مجاور میشود روزی
تو باقی ماندة حقی، به زیتون و زمان سوگند
تمام عصرها با تو معاصر میشود روزی
قُتِلَعَلیالمُرتضی
تمام شد، علی رفت
ای مسجد کوفه دیگر علی را نخواهی دید
دیگر صدای اذانش را نخواهی شنید
علی میرود اما مرامش تمام شدنی نیست
عدالتش، شجاعتش، یتیم نوازیاش
خدا هیچوقت بندههایش را یتیم نمیگذارد
همیشه و تا آخر تاریخ مردی از جنس علی هست که برای امت پدری کند
با ظهور فرزندش دنیا دوباره عدل علی را خواهد دید
و تو ای مسجد کوفه دوباره بر سر زبانها خواهی افتاد
خوب گوش کن
این صدای قدمهای پُرصلابت پسر مرتضی است که به گوش میآید
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست
باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست
میلاد حضرت مهدی عج الله تعال فرجه به همه منتظران مبارک باد
فاطمه راز آفرینش است. سر الله است
نه فقط قبرش که قدرش هم مخفی ست
از تمام زنان عالم نه،از کل کائنات برتر است
زهرا الگوی تمام عیار امام شناسی ست
مدافع حریم ولایت،فدایی ولی زمان است
دنیا بدون شما میانجی ندارد
ای عالیجنابِ صُلح
بیا بین ما و آسمان را آشتی بده
می گویند مادر شدن یعنی تنها شدن
یعنی به یکباره تهی شدن
آجرک الله یا مولا از تنها شدن علی
همه شب های دلتنگی بدون تو شب یلداست
ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییز
اللهم عجل لولیک الفرج
تو می آیی و
من خوب می دانم که روزی
از همین دریچه
که سال هاست بسته مانده است،
جوانه ای خواهد رویید؛
جوانه ای سبز که از
خیال همیشه منتظر من
به سمت آسمان های آبیِ
حضور تو
سر بر خواهد آورد.
میانهی من و محبوب من فراق انداخت
دگر چگونه توان دل به این جهان دادن
برای روز موعودی که تو از راه می آیی
غزل پر کرده ام من صفحه های دفتر خود را
شب ظلمت و بیابان، به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت، به رهم چراغ دارد
اسم شهرمان میشود زمین؛ خط خطیهای نقشهها پاک میشود و رویای جهانِ بدون مرز محقق میشود
چه افتخاری نصیبمان شده که میخواهیم با شما بیعت کنیم
نهم ربیع الاول بهترین فرصت برای بیعت با آخرین حجت خدا
من بیتو همی هیچ ندانم که کجایم
ای از بر من دور ندانم که کجایی
اللهم عجل لولیک الفرج
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن
نگاهی از کرم بر چشمهای خستهی ما کن
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بیدیدنش از گریه نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
ماه محرم آمده است محتشم بخوان
“باز این چه شورش است
“در عالم بدون تو
اللهم عجل لوليك الفرج
صبح یعنی که شراب
از لب تو مست شود
صبح یعنی تو بیایی
غم عالم برود
اللهم عجل لولیک الفرج
از ما نماند برجا جان
از جنون و سودا
اے پادشاه بینا
ما را ز خود خبر کن
به دنبال ردی از پیشانی ات
تمام مهر هاس مسجد را بوسیده ام
اللهم عجل لولیک الفرج
جانِ من سهل است، جانِ جانم اوست
دردمند و خستهام، درمانم اوست
مولانا
هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست
بدون عشقِ تو بیشک صراط می لرزد
مولا جان
به دنبالتان همه جا گشتم
کجایی ای روشنایی قلبهای تاریک؟
اللهم عجل لوليك الفرج
نیستی و در پِیات
شمع به دست
اشک به چشم
کجای شهر را بگردم؟
اللهم عجل لوليك الفرج
(به قلم مخاطبین)
ای صبا
سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفر کرده پیامی داری
اللهم عجل لوليك الفرج
غرق گناهم حر میدانم ولیکن
باید که دستی سوی من باشد همیشه
«جواد پرچمی»
اینجا یک من و فانوس به دست
در مقابل این همه ستاره
این یعنی بی تو جهانم روشن نیست
اللهم عجل لوليك الفرج
به قلم مخاطبین
وقتی که زندگی من
هیچ چیز نبود
هیچ چیز به جز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم
باید ، باید ، باید
دیوانه وار دوست بدارم
کسی را که مثل هیچکس نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
درختی سرمازده ام؛ کاش نگاهم کنی تا بهاری شوم
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبین”
کاش برسد روزی که شهر را برای آمدنت چراغانی کنیم
اللهم عجل لوليك الفرج
“مخاطبین”
بیا تا جوانه زنیم
از میان تمام آلودگی های خاک
از میان تمام تاریکی ها
به روشنایی آفتاب رویت
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبین”
آسمان بی فروغم، با تو نور باران شود
اللهم عجل لوليك الفرج
“مخاطبین: علی مرادی”
آنقدر در نبودت گریه کردم
که با اشکهای جمع شده
دریایی برایت ساختم
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبین”
مثلا در مرورِ خاطراتم به یاد بیاورم
یک روزِ برفی پرندگان نوید دادند بهارِ قدومت را
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبين”
آقای من
نگاهم کن تا نفسِ صحرا زده ام جان بگیرد مثل طراوتِ بوستان ها بعد از باران
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه مرا بانگ برآورد
که این حرف نکوست
دل که تنگ است برو خانه دوست
فریدون مشیری
مهدیا! هر طرفی در طلبت رو کردم
هر چه گل بود به عشق رخ تو بو کردم
اللهم عجل لوليك الفرج
کلبه کوچکی در قلبم
سالیانیست منتظر و چشم به راه میهمانیست
میهمانی ک با آمدنش،
آرامشی عجیب را از سفر به سوغات می آورد.
کجایی ای میهمان کلبه قلبهای ما؟
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبین”
لى مَتى أَحارُ فیکَ یا مَوْلاى
تا به کی سرگردان و حیران تو باشم ای مولای من؟
اللهم عجل لوليك الفرج
به کجا پناه برم؟
نیستی و دریا هم
بی تو آرام ندارد
اللهم عجل لوليك الفرج
“به قلم مخاطبین”
لب ھایمان سخت شدہ بودند و چشم ھایمان کور
گوش ھایمان صدای حق را نمیشنیدند
زبانمان تلخ بود
تا اینکہ با انتظار تو آشنا شدیم. جادوی نرگس نگاھت از سیم خاردارھای قلبمان عبور
و وجودمان را نرگس زار کرد؛ انگار مهر تو از ابتدا در وجودمان بودہ است
گوشهی قلب تمام آدمها
یک صندلی خالیست
کسی باید باشد و نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
معصومه صابر
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
نکند فرقی به حالم چه بخوانی
چه برانی
چه به اوجم برسانی چه به خاکم
بکشانی
نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی
اللهم عجل لولیک الفرج
تآکسےرخننمایَد زڪسےدلنبرد
دلبـرمادلمـــابردوبهمارخننمود
حسین آمد تا معنای بندگی و عشق را به جهانیان نشان دهد
حسین آمد تا به یُمن وجودش خاک هم شفا بخشد
حسين آمد تا کسی راه را گم نکند
امشب دل حجت خدا غرق سرور است، اما شاید در این فکر است که ای کاش من هم عباس داشتم
ولادت امام حسین علیه السلام را محضر فرزند عزیزشان امام زمان و شما تبریک می گوییم
ميلاد منجي عالم بشريت و حجت خدا بر زمين
به همه منجي خواهان دنيا مبارك باد
ای صاحب دلهای عالم
برای بازگشت تو، زود هم دیر است
اللهم عجل لولیک الفرج
گل ها نمی ترسند
از پائیز ناگاه
گل ها یقین دارند
می آیی، از این راه
اللهم عجل لولیک الفرج
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
تا آینه دل پاک و بی غبار نشود
تصویر یار در آن نمینشیند
اللهم عجل لولیک فرج
تا آینه دل پاک و بی غبار نشود
تصویر یار در آن نمینشیند
اللهم عجل لولیک فرج
ز دوری تـو نَمُـردم، چه لاف مِهـر زَنَم؟
که خاک بَر سَـر مَـن باد و مِهربانی مَـن
«محتشم کاشانی»
الحمدالله الذی خلق المهدی
اما این نعمت را چگونه پاس داشتیم؟!
با روانه کردن اشک های مولایمان؟
با بی دغدغه بودن هایمان؟
با گناهان شب و روز مان؟
چهارده قرن گذشت و غم مولا جاری ست
در دلش بغض عمیقی ست که از چاه بپرس
یوسف فاطمه زندانی بی مهری ماست
ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس