
هزار و نهصد و پنجاه زخم، یعنی که
تمام پیکرت از هم گسسته بود آقا
گمان کنم که نیازی به نعلِ تازه نبود
که بند، بندِ وجودت شکسته بود آقا
صحیح و سالم اگرچه، سَرت به غارت رفت
تنت به خاک بیابان نشسته بود آقا
مُرمّل بالدّما و مُقَطَّعَ الأعضا
السَّلَامُ عَلَی الْمَنْحُورِ مِنَ الْوَرَا
علی رضا بان پرور