بینالحرمین تو انگار تکهای از بهشت است
آمدنت چون خورشیدی که طلوع میکند
لطفت که سرشار است و نامت که آرام جان ماست.
تو پا به جهان گذاشتی و بوی بهار در کوچههای لبریز زمستانمان پیچیده
تو آمدی و این غرقشدگان دریای دنیا، به کشتی نجاتت امید بستهاند
قلبمان گاهوبیگاه هوای حرمت را میکند
چرا که ما زمینیها بهشت را در جوار تو یافتیم، در دیدن گنبدت، زیر قبهات، کنار ضریحت
اگر امروز انتظار ظهور را میکشیم، بیشک لیاقت این انتظار را در زیر سایهٔ نام تو به ما بخشیدهاند